شبکه چهار - 30 اردیبهشت 1401

"مذهبی لامذهب"، سکولاریزم عملی (آزمون "مقاومت" و "ضد مقاومت")

"طرح ولایت"_بمناسبت سوم خرداد، فتح خرمشهر و روز مقاومت _ حرم مطهر حضرت رضا ع _ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام محضر برادران عزیز.

دوستان فرمودند که دوستانی هستند از سطح کشور و دانشگاه‌ها مختلف و دستاوردهای علمی و حساسیت‌های فرهنگی این‌جا دور هم شدند. این تواشیح و این کارها چیزهای خیلی خوبی است ارزشمند است ولی اگر هزاربار رضا رضا از این بلندتر بگویید، جشن بگیریم و کبوتر و گنبد طلا و... نه مشکل معرفتی و نه معنوی حل نمی‌شود. این‌ها ثواب می‌برند چون قصدشان تعظیم شعائر است ولی به شما نمی‌رسد. از این سرودهای مذهبی همه مسلک‌ها دارند بت‌پرست‌ها دارند مسیحی‌ها دارند، یهودی‌ها دارند تا معرفت نباشد تا آگاهی نباشد تا مطالعه نباشد تا بحث و گفتگو نباشد، سؤال و جواب نباشد، توی شناسنامه مسلمان و شیعه هستید و از امام رضا(ع) و اهل بیت(ع) بهره‌ای ندارید. سفر مشهدی آمدید و خوشی گذشت و حرمی رفتیم و شام و ناهاری خوردیم. این‌ها نمک سفره و حاشیه سفره است. اصل مسئله، معرفت و آگاهی است یعنی از حریم حضرت رضا(ع) که می‌روید چه چیز تازه‌ای از تشیّع، از اسلام، از اخلاق، از معنویت چه دستاورد تازه‌ای داشته‌ایم؟ چه تغییری کردیم؟ این تصور که گفتند هرکس زیارت امام رضا(ع) بیاید بهشتی می‌شود فکر کردید هزینه آن یک بلیط قطار و هواپیماست می‌آیید و بهشتی می‌شویم و می‌رویم. این‌ها توهم است. آن زیارتی که رشد می‌دهد فرمودند مشروط به «عارفاً بحقّه» معرفت به اهل بیت(ع) است هرچه آگاهی، ایمان و عمل صالح اضافه کند آن دستاورد است. بقیه نمایش است. مثل ما که در حرم گریه می‌کنیم من دیدم در بتخانه‌ها بت‌پرست‌ها گریه می‌کنند! نذر می‌کنند! فرق ما با آن‌ها چیست؟ معرفت، ایمان، عمل صالح. معنویتی در کنار عدالت و عقلانیت، این سه‌تا با هم هست نه بدون هم. چون من دیدم کسانی که هیئت می‌رفتند و از همه هم بلندتر داد می‌زدند یقه‌شان هم پاره می‌کردند و تا پایشان ب خارج از کشور رسید دیگر نماز هم نخواندند این‌ها را دیدم! دیدم کسانی را که حسین حسین و رضا رضا می‌گفتند ولی چون هیچی از قرآن، از سنّت، از سیرة پیامبر و اهل بیت(ع) هیچی اطلاع نداشتند اصلاً نمی‌دانستند تفاوت مسلمان و غیر مسلمان سر چیست و چرا؟ شیعه با بقیه مذاهب چه تفاوتی دارد و چرا؟ 5تا خطبه نهج‌البلاغه را نخواندند، تفسیر سه‌تا سوره کوچک آخر قرآن را ندیدند ظاهرشان هم خیلی مسلمان و شیعه است! تا آب به آب شدند از شهرستان‌شان به تهران آمدند دور از پدر و مادر و از تهران هم به فلان کشور خارجی رفتند هم بی‌ناموسی کردند، هم نماز را کنار گذاشتند، شرابخوار شدند، لامذهب شدند، و تا حدی که خیانت به کشور بکن و جاسوسی بکند جا دارد. این را می‌گوید چه برسد به آنهایی که هیچ قید و بند دینی ندارند یعنی اصلاً همین حرم را هم نمی‌آیند!‌آن‌ها که هیچی، به چه چیزی وفادار است، این‌هایی که به این مفاهیم ظاهری و سمبل‌های ظاهری وفادار هستند بسیاری قابل اعتماد نیست جهاد پیش می‌آید خیلی از همین‌ها جهاد نمی‌آیند زمان جنگ نمی‌آمدند زیارت می‌آمد ولی جهاد نمی‌آمد چه برسد به آن کس که زیارتش هم نمی‌آمد. گفتم اول یک شوکی به شما وارد شود که الآن خیلی احساس مذهبی بودن نکنید که دیگر حرم و جوار آقا و رضا رضا هم گفتیم چفیه هم که بعضی‌هایمان انداختیم و ریش هم که داریم و ناهار حضرت را هم که می‌خوریم دیگر چه کم داریم؟

ما در مقام سر دوراهی‌های اقتصادی، سیاسی، جنسی، حیثیتی، شهرت، قدرت و ثروت، آن‌جا معلوم می‌شود که ما مذهبی هستیم یا لامذهب هستیم در حرم همه مذهبی‌اند دزد و رباخوار و بی‌نماز هم حرم می‌آیند بی‌حجاب هم حرم می‌آید الحمدلله خدا را شکر همه حرم می‌آیند! توی حرم همه مذهبی‌اند، روز عاشورا همه سیاه می‌پوشند و مذهبی‌اند اما در بازار چند نفر مذهبی‌اند؟ موقع معامله؟ چند نفر لامذهب هستند؟ در سیاست و در انتخابات چه تعداد مذهبی و چه تعداد لامذهب هستند؟ فردا که بعضی‌هایتان پزشک و مهندس و معمار شدید در معامله‌ها چند نفرتان لامذهب هستید و چند نفرتان مذهبی؟ مسئول می‌شوید یک جایی با یک امضاء چند میلیارد پول جابجا می‌شود آن‌جا معلوم می‌شود لامذهب هستید یا نه؟ در حرم همه مذهبی‌اند یک سکولاریزم پنهان در ما هست نه عریان، ما با سکولاریزم نظری درگیر می‌شویم ولی در عمل یک پا سکولاریزم هستیم! سکولاریزم یعنی این که دین به جای خود دنیا به جای خود، موقع مذهب، مذهبی هستیم حرم می‌آییم، ماه رمضان روزه می‌گیریم حالا اگر روزه هم نگیریم افطاری و سحری‌اش را که می‌خوریم! مذهب به جای خود، عاشورا سیاه می‌پوشیم، زندگی هم به جای خود. موقع سیاست و اقتصاد و در خانواده و تفریح و علم و مقام و سیاست و اقتصاد آن‌جا دیگر کاری با رضا و رضا نداریم رضاجان در حرم هست از حرم که بیرون می‌رویم رضاجان بای بای خداحافظ. رضاجان شما که این‌جا تشریف دارید ما رفتیم! اگر راست می‌گویید اگر یک جایی مسئول شدید می‌خواهید امضاء کنید با یک امضاء چند میلیارد جابجا می‌شود آن‌جا یاد رضا بیفت که علی‌بن‌موسی‌الرضا چه می‌گفت و چگونه عمل می‌کرد؟ رضا و مذهبی بودن آن موقعی معنا پیدا می‌کند که باید سفره‌ات را تقسیم کنی و بیش از نصف غذایت را به محرومین بدهی چون رضا این طوری بود. اگر جایی لازم شد جان و مال و آبرویت را، مقامت را بین این‌ها با خدا، اگر می‌خواهی یکی‌اش را انتخاب کنی آن‌جا بتوانی خدا را انتخاب کنی، در حرم که همه خدا را انتخاب می‌کنند! چون این‌جا که سر دوراهی نیستید. این‌طور مذهبی بودن که الحمدلله دنیا و آخرت همه چیز مرتب است! این‌جا کباب، آن‌جا کباب! ولی موقعی که قرار باشد بین منافع و مذهب‌مان یکی را انتخاب کنیم آن وقت آن‌جا می‌بینیم که اکثر ماها لامذهب هستیم یعنی از رابطه مالک و مستأجر لامذهبی شروع می‌شود این می‌خواهد به او ظلم کند و او هم به این. خریدار و فروشنده، او می‌خواهد به این ظلم کند و آن هم به این. استاد به دانشجو ظلم می‌کند مطالعه نمی‌کند در پایان‌نامه درست کار نمی‌کند دانشجو هم به استاد! او کلاه این را برمی‌دارد این هم کلاه آن را. بعد یک مرتبه می‌بینید در بازار و سیاست و اقتصاد، خیلی‌ها در فضای لامذهبی خیلی قوی! ما مذهبی‌های لامذهب هستیم!

سکولاریزم یعنی در حرم امام رضا(ع) مذهبی باش در بازار لامذهب باش با هم قابل جمع است! در خانواده با همسرت، پدر و مادرت، همسایه‌هایت لامذهب باش، آن‌جا نه اخلاق، نه حقوق، نه عدالت، نه معنویت، نه عقلانیت، این نکته اول که حواستان باشد که چون دیدم الآن خیلی احساس کردید که مذهبی هستید خوشحال هستید یک وقت خودتان کلاه خودتان را برندارید از این سرودها همه ملت‌ها دارند.

نکته دوم یک نسلی باید ساخته بشود که یک بخشی در نسل قبل، بخشی از آن نسل نه همه‌شان ساخته شد آن نسل اول دهه 60 هم که خیال می‌کنیم همه مذهبی و جبهه‌ای و نمازجمعه برو و نمازشب بودند اصلاً از این خبرها نبوده آن موقع هم مثل الآن بود یک بخش عظیمی از بچه‌ها در خط دختربازی و انواع بازی‌های دیگر بودند! یک عده خاصی بودند که اکثریت نبودند، این‌ها اردوی جهادی، خدمت به محرومین، جبهه، درگیری با تروریزم، جنگ‌های تجزیه‌طلبانه بعد به جبهه برو با دست خالی در میدان مین به سمت دشمن برو، زیر بمباران شیمیایی 72 ساعت مقاومت کن این‌ها اکثریت که نبودند. چندین هزار خانواده فقط جنگیدند بقیه فقط نگاه می‌فرمودند! این تصور که آن موقع همه انقلابی بودند نخیر آن موقع این‌طوری نبوده، خوردن و خوابیدن هم آن موقع مثل الآن خیلی شیرین بود. مثل زمان همه انبیاء بوده است. همیشه جهاد و مجاهد اهل شهادت، اهل مقاومت، مبارزه، انقلاب، امر به معروف و نهی از منکر همیشه یک اقلیتی بودند این‌ها حرکت می‌کردند سرنوشت اکثریت را تغییر می‌دادند و بعد اکثریت به این‌ها ملحق می‌شدند و الا اول کسی نمی‌آمده، حالا شما باید تصمیم بگیرید جزو کدام دسته هستید؟ جامعه همیشه سه دسته بوده و خواهد بود. دو دسته که اکثریت نیستند ولی روی اکثریت مؤثر هستند آن دو دسته یک عده در این جبهه هستند و یک عده در جبهه مقابل هستند یک اکثریت هم در جامعه هست که خاکستری است این‌ها نگاه می‌کنند کدامیک از این دوتا دسته قوی‌تر است و پیروز شد به آن ملحق می‌شوند. می‌خواهند زندگی‌شان را بکنند، اکثریت آدم‌های بدی هم نیستند آدم‌های معمولی هستند اگر جبهه حق پیروز بشود اتفاقاً خوشحال هم می‌شوند به شرطی که برای آن‌ها خیلی هزینه ایجاد نکند. اگر جبهه باطل پیروز بشود می‌گویند بند است ولی خب حالا شده! همکاری می‌کنند! مثل ماجرایی که در مورد امام حسن(ع) و معاویه پیش آمد، می‌گفتند حق با حسن است ولی خب معاویه قوی‌تر است. اکثریت این‌طوری هستند. یک بنده خدایی بود در جنگ امیرالمؤمنین(ع) با معاویه در صفین، این‌ها می‌توانستند هر دو اردوگاه بروند می‌گفتند ما بی‌طرف هستیم موقع ناهار می‌رفت توی اردوگاه معاویه ناهار می‌خورد موقع نماز می‌رفت توی اردوگاه امیرالمؤمنین(ع) پشت علی نماز می‌خواند! گفتند بالاخره تو با آن‌ها هستی یا با این‌ها؟ گفت واقعیت این که نماز پشت سر علی می‌چسبد ناهار سر سفره معاویه. من با هردویشان هستم هر دو اصحاب پیامبر هستند آن‌جا ناهار می‌خورم این‌جا نمازهایم را می‌خوانم. اکثر ماها همین‌طور هستیم.

شما باید تصمیم بگیرید در 30- 40 سال آینده جزو آن اقلیت فاسد می‌شوید الآن هم نیستید آدم کم‌کم می‌شود یا جزو آن اقلیت صالح مصلح فداکار باشی یا جزو آن اکثریتی باشی که همه جا الرعا هستند! مثل پشه، باد از هر طرف بیاید آن طرف می‌روند. این سه دسته همیشه در تاریخ در همه جوامع بودند الآن هم هستند حالا گاهی آن دوتا جمعیت تآثیرگذار که کمتر هستند ولی مؤثرند، گاهی به آن سمت می‌چربد و گاهی به این سمت و تعداد آن‌ها گاهی کمیّت و کیفیت‌شان بالا و پایین می‌شود ولی ساخت کلی این است. آن وقت برای این که جزو کدام این‌ها باشید تصمیم‌گیر شما هستید نه کس دیگری. از الآن برای اصالت لذت و اصالت سود برنامه بریزید چه کار کنیم به ما خوش بگذرد؟ پول بیشتر، مقام بیشتر، شهرت بیشتر، ریاست، امکانات بیشتر، تفریحات بیشتر، چه کار کنیم کمتر خدمت کنیم و بیشتر به ما خدمت بکنند. یک گروهی هم هستند که تمام فکر و ذکرشان این است که من چه کار کنم بیشتر به جامعه و مردم خدمت کنم ولو کسی من را نشناسد و به من خدمت نکند. در مهمانی‌ها و مسافرت‌ها، عروسی‌ها و کوه یا جایی دسته جمعی می‌روید دیدید آدم‌ها که زود دو – سه دسته می‌شوند یک عده نگاه می‌کنند که بهترین جاها کجاست؟ رسیدند کنار کوه، بهترین جا که با رودخانه مناسب باشد با کوه سایه هم باشد بقیه توی آفتاب باشد این توی سایه. بعد تشک خوب پیدا کند که زیرش بگذارد بعد یک جایی بنشیند که غذا می‌دهند اول به او برسد، تمام این نقشه‌ها را می‌کشد به سرعت این مغز سریع تمام محاسبات این‌طوری است بعد چه کار کنم که امروز هیچ کار نکنم همه برای من کار کنند. بعد چند نفر را هم دیدید که هیچ کس به آن‌ها هیچی نمی‌گویند خودشان همین‌طوری بلند می‌شوند فرش پهن می‌کنند پتوها را مرتب می‌کنند آتش روشن می‌کند یا در میهمانی شروع می‌کند میزها را می‌چیند غذا را می‌آورد بعد خودش نمی‌خورد، شروع می‌کند ظرف‌ها را جمع می‌کند و می‌برد کسی هم به او چیزی نمی‌گوید، فرق آدم و حیوان همین است! یک عده‌ای کلاً جزو حیوانات هستند یک عده‌ای هم جزو آدم‌ها هستند در جامعه هم همین‌طور است یک عده‌ای مدام دارند نقشه می‌کشند که من چه کار کنم خوش بگذرد؟ بعد این کار را بکنم بعد روی شانه دیگری بروم بالا بروم بعد کانال می‌زنم بعد پایم را توی چشم آن یکی دیگر می‌کنم بالا می‌روم! یکی هم می‌گوید من چه کار کنم که ده نفر را برایشان قلّاب بگیرم بالا بروند! دو تیپ آدم هستند. فرق مؤمن و کافر همین است. مؤمن و کافر شناسنامه‌ای را نمی‌گوییم مؤمن و کافر ارثی را نمی‌گوییم مؤمن و کافر حقیقی را می‌گوییم که در آخرت بر اساس آن ما را محاسبه می‌کنند در دنیا این شناسنامه‌ها ارزش دارد در دنیا مسلمان، شیعه، سنی، مسیحی، یهودی برای دنیاست این‌ها چه ارزشی ندارد. این که شما در خانواده شیعه مسلمان به دنیا آمدی در شناسنامه‌ات شیعه مسلمان نوشتند و خودت را با بعضی از چیزها عادتاً هماهنگ کنی این‌ها تا لحظه مرگ جواب می‌دهد اگر جواب بدهد تا همان لحظه جواب می‌دهد. از این لحظه‌ای که از این عالم می‌روید کسی به آن شناسنامه‌ها نگاه نمی‌کند. شناسنامه حقیقی قلب ما و شماست. آن‌جا یک مرتبه می‌بینید یک عالمه ماها کسانی که این‌جا مسلمان و شیعه هستیم آن‌جا نه شیعه و نه مسلمان حساب می‌شویم! این دین، مذهب، که می‌گویند این‌ها برای همین چند سالی است که در دنیا هستیم. آن دینی که برای ابد است آن دین فقط با معرفت، آگاهی، ایمان و عمل صالح به دست می‌آید با شناسنامه‌ها و ارثی و همین‌جوری برویم ببینیم چه می‌شود و که آقا شما کدام دین هستید؟ فلان دین! بعضی‌ها فکر کردند سؤالات شب اول قبر مثل سؤالات امتحان این‌جاست، چیه مگر سه‌تا سؤال است «مَن ربّک؟» پروردگار تو کیست؟ خب معلوم است خدا! دیگر اگر این سه تا سؤال را نتوانیم جواب بدهیم که از تنبل‌ترین شاگردان هم تنبل‌تریم. پیامبرت کیست امامت کیست این 12تا را می‌گوییم اگر بخواهید از ته به سر هم برعکس می‌شماریم! ضربدری هم می‌توانیم بگوییم!‌ مگر این‌طوری است؟ از این عالم که می‌روی از شما می‌پرسند پروردگارت کیست اصلاً نمی‌دانیم کیست؟ برای این که پروردگار ما این‌جا الله نبوده! می‌گویند خدایت کیست آن‌جا راستش را می‌گوییم. می‌گوییم خدای ما پول است نمی‌توانیم بگوییم الله. می‌گوییم پول است، قدرت است، شهرت است، شهوت است و همین چیزهایی که گرفتار آن هستیم. نبیّ تو کیست؟ اصلاً این‌ها در حافظه تو نیست چون این سلول‌های خاکستری و این حافظه که با ما در آن عالم نمی‌آید. آن‌جا هرچه که به آن واقعاً عقیده داریم و واقعاً به آن عمل کردیم با ما می‌آید. ما فقط ماییم و شخصیت و نفس ما. آن‌جا وقتی به ما می‌گویند پیامبرت کیست این‌طوری نیست که فکر کنم یادم بیاید. تمام این محفوظات و کار و درس که این‌جا دارید همه این‌ها آن لحظه‌ای که از این عالم می‌روید همه بیرون می‌ریزد فشاری که در اثر انتقال از این عالم به عالم دیگر روی ما و شما می‌آید که به آن فشار مرگ و فشار قبر می‌گویند یعنی از یک عالم وارد یک عالم دیگری می‌شویم و این بدن رها می‌شود و حیات جدیدی شروع می‌شود این‌قدر این انتقال سخت و مهم است که هرچه این‌جا حفظ کردید کلاً از یادتان می‌رود و کلاً هیچی یادتان نمی‌ماند. بعد هم این محفوظات اصلاً آن جا به درد نمی‌خورد این چیزهایی که حفظ کردیم برای همین‌جاست آن‌جا که به درد نمی‌خورد. آن‌جا حافظه کار نمی‌کند آن‌جا ناطقه خود نفس و خود شخصیت ماست. قرآن می‌فرماید آخرت با دنیا خیلی فرق کند اصلاً آن‌جا را با این‌جا مقایسه نکنید می‌گویند خودتان را برای آن‌جا آماده کنید قرآن می‌فرماید شما خلق شدید و فلسفه خلقت این است که آماده بشوید برای ملاقات با خداوند. «یا ایّها الإنسان» ای انسان «إنّک کادح إلی ربّک کدحا» تو در یک سلوک و حرکت رنج‌آلود به سوی پروردگارت داری حرکت می‌کنی «فَمُلاقیه» پس آن‌گاه با او ملاقات خواهی کرد. ما داریم به سمت یک قرار ملاقات می‌رویم هر کاری این‌جا می‌کنیم باید در جهت آماده شدن برای آن قرار ملاقات باشد. بزرگترین فلسفه خلقت ملاقات با خداست همه هستی هم با خدا ملاقات می‌کنند هر کدام به حسب خودشان. این که می‌گویند هرکس مُرد «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» را بگویید یعنی یادتان بیاید که «إنّا لله» همه ما برای خداییم ما برای خودمان نیستیم ما برای او هستیم «و إنّا إلیه راجعون» و همه داریم به محضر او برمی‌گردیم. خب اصلاً این فلسفه زندگی است. حالا شما نخبه علمی هستید، دانشگاهی هستید، شاگرد اول یا شاگرد دوم هستید هرچه هستید یا نیستید، ظاهرمان و باطن‌مان هرچه که هست همه چیزمان را با این قرار ملاقات بسنجیم باید خودمان را برای آن ملاقات آماده کنیم. از هر جشنی آن جشن بزرگتر است. راهش علم و عمل است. علم یعنی باید مطالعات اسلامی داشته باشیم باید به تفسیر قرآن رجوع کنید باید نهج‌البلاغه بخوانید، روایاتی که اسناد آن درست باشد و درست طبقه‌بندی شده باشد بخوانید. کتاب‌های متفکران اسلامی، قدیم وجدید باید این‌ها را کنار درس‌ها و زندگی‌هایتان مطالعه کنید و یک برنامه ثابت مطالعه داشته باشید با چندتا عالم فاضل عاقل حوزوی که چندتا شرط دارد که هم فاضل و باسواد باشد و هم عقل داشته باشد عاقل هم باشد چون ما آدم‌هایی داریم که فاضل هستند ولی عاقل نیستند. با این‌ها باید ارتباط داشته باشید سؤالات‌تان را جدی بگیرید یادداشت کنید و بپرسید. غرق در ‌آن رشته تحصیلی‌تان نشوید یک بُعدی بار نیایید آن درس‌هایتان را خوب بخوانید ولی غرق نشوید کنارش این مطالعات را داشته باشید چون این مطالعات برای ابد به درد می‌خورد ولی آن درس‌ها برای همین 50- 60 سال است که البته خیلی مهم است این 50- 60 سال مقدمه و مزرعه همان آخرت است که خیلی مهم است. این‌طوری هدف‌گیری کنید که ما می‌خواهیم کمک کنیم به اندازه خودمان چندتا آجر بگذاریم در ساختمان تمدن جدید اسلامی همین بیانیه گام دوم رهبری و صحبت‌هایی که امام(ره) از اول می‌کرد ما می‌خواهیم دوباره یک ایران اسلامی و یک جهان اسلام و مستضعفین را در حد خودمان کمک کنیم به لحاظ علمی، صنعتی، سیاسی،‌ نظامی،‌ اقتصادی، فرهنگی، معنوی، اخلاقی تا 50 سال دیگر بشود یک نمونه الگو برای کشورهای جهان بشود. الان در بعضی از جهات الگو هستیم ولی در بعضی جاها ضعیف هستیم و مشکل داریم شما این را هدف‌گیری کنید نه این که چه کار کنم که حقوقم از پدرم بیشتر بشود! یا به جای یک خانه 5 تا خانه داشته باشم! یا یک پایم خارج باشد یک پایم داخل. اصلاً این‌ها چیزهای مهمی نیست یعنی شأن آدم بالاتر از این حرف‌هاست من نمی‌دانم این‌هایی که یک بار بیشتر در دنیا زندگی نمی‌کنند می‌دانند که یک بار بیشتر زندگی نمی‌کنند بعد سقف کل نقشه‌شان تا نوک دماغ‌شان است بیشتر نمی‌بینند مثلاً هدف‌شان این است که من مشهور بشوم، خب مشهور کیست؟ مشهور یعنی چه؟ یعنی یک عده‌ای ما را بشناسند خب بشناسند که چی؟ خود آن‌ها کی هستند که می‌خواهند تو را بشناسند! تو کی هستی که باز آن‌ها بخواهند تو را بشناسند! اصلاً که چی بشناسند؟ من می‌خواهم زورم از بقیه بیشتر باشد خب هرچی هم پرزور باشی به اندازه الاغ زورت نمی‌رسد باز الاغ با یک لگد تو را می‌زند! آروزش این است که مشهور بشود همه اسمش را ببرند مقام بالا به او در سینی تعارف کنند! این یک عالم دیگری است! این سطح ایده‌آل‌هایتان را بالا ببرید سطح ایده‌ال که مثلاً یک جایی استخدام بشوم بعد آن‌جا ارتقاء پیدا کنم بعد ارتقاء شغلی بعد مقامم بالاتر بود بعد حقوقم بیشتر بشود بعد چندتا ماشین و چندتا ویلا و چندتا سفر خارج و.. اصلاً این‌ها در شأن انسان نیست. شأن انسان خیلی بالاتر از این حرف‌هاست بله شغل پیدا بکن، آبرو پیدا بکن،‌ خانه و ماشین و زندگی در همان حدی که نیاز است لازم است ولی این‌ها هدف نیست بلکه همه اینها وسیله است هرکس این‌ها را هدف بگیرد خیلی حقیر و بی‌شخصیت است. خیلی به خودش توهین کرده است. بالاترین توهین به انسان و توهین انسان به خودش این است که خودش را به این که من می‌خواهم یک زندگی معمولی داشته باشم محدود کند! ما برای زندگی کردن در این‌جا نیامدیم. ما از این‌جا داریم عبور می‌کنیم پیامبران و انبیاء آمدند مدام همین را به ما بگویند که حواس‌تان هست این‌جا مسافرخانه است این‌جا جاده است اینجا خانه نیست البته باید در جاده درست کنید دقیق، منظم، علمی، حقوق مادی و حقوق معنوی را همه باید تأمین کنید، استقلال، آزادی، همه این‌ها لازم است اما کل این عالم طبیعت مسیر است این‌جا مقصد نیست ما داریم از این‌جا عبور می‌کنیم. هرطوری این‌جا عمل می‌کنی هدف باید آن‌جا باشد نه این‌جا. لذا حضرت امیر(ع) فرمود تمام پیامبران آمدند یک چیز به بشر بگویند و آن «خُلِقْتُم لِلْبَقا لا لِلْفَنا» شما خلق شدید برای ابدیت نه برای مردن و نابودن شدن! شما قرار است بمانید این دنیا می‌میرد تمام می‌شود شما می‌مانید. بعضی‌ها فکر می‌کنند ما وقتی از دنیا می‌رویم دنیا هست ما تمام شدیم ما نابود می‌شویم به عکس است. ما و شما انسان هستیم ما تا ابد هستیم این دنیا تمام می‌شود و عالم طبیعت نابود می‌شود ما و شما نابود نمی‌شویم. ما دنیا را ترک می‌کنیم دنیا ما را ترک نمی‌کند ما از دنیا عبور می‌کنیم ما هستیم دنیا نیست. دنیا فانی است ما تا ابد هستیم. هر نقشه‌ای برای خودتان می‌کشید یک نقشه‌ای بکشید که تا ابد به دردتان بخورد نه همین 30- 40، 50 سال! این اصل حرف انبیاء با بشر است. اگر این نگاه را پذیرفتیم آن وقت کل تصمیم‌هایمان یک رنگ دیگر پیدا می‌کند اختراع، اکتشاف، تولید علم، معنای همه این‌ها عوض می‌شود، هدف و انگیزه و نیت عوض می‌شود. و آن وقت بزرگترین کارها و خدمات را اتفاقاً تو انجام می‌دهی. آن‌هایی که این‌جا را هدف می‌گیرند نمی‌توانند کارهای بزرگ بکنند آن‌هایی که اینجا را وسیله می‌گیرند هدف را این‌جا نمی‌گیرند بالاتر می‌گیرند این‌ها تاریخ می‌سازند این‌ها مسیر بشریت و تقدیر بشریت را تغییر می‌دهند آن بچه‌هایی که ما نمونه‌های آن را دیدیم با انقلاب، در جنگ، کسانی ک تفریح و خوشگذرانی در این‌جا را هدف زندگی نمی‌دیدند البته اهل تفریح و خوشگذرانی هم بودند ولی این‌ها را هدف نمی‌دانستند. بهترین خاطرات زندگی من شوخی‌ها و خوشی‌ها برای دوران جنگ است همان لحظه‌ای که همه بچه‌ها می‌گفتند مثلاً 20 روز دیگر،‌ 10 روز دیگر کی هست و کی نیست؟ ولی بیشترین خنده‌های عمرم را من آن‌جا کردم. در عمرم من نشاط، شادی، بهجت، رهایی،‌ احساس آزادی، احساس خوشی که در دوران جنگ با این بچه‌ها داشتیم در تمام عمرم من دیگر تجربه نکردم. آن همه عشق، آن همه شادی، آن همه لبخند. واقعاً بچه‌ها عاشق هم بودند همه هم منتظر بودند که ما 6 ماه دیگر هستیم 2 ماه دیگر هستیم یا نیستیم اصلاً. مثلاً می‌رفتیم می‌دیدیم که بچه‌های تخریب اطلاعات عملیات آموزش می‌دیدند قبل از این که به عملیات بروند که شاید برنگردند گفت بروی که برنگردی، می‌بینید که یکی دستش را باز می‌کن می‌گذارد کنار می‌رود می‌خوابد! یکی پایش را درمی‌آورد پیچ‌هایش را باز می‌کند می‌رود می‌خوابد! آن یکی چشمش را درمی‌آورد می‌گذارد توی کاسه می‌گیرد می‌خوابد! یک آدم سالم نبود ولی همین‌ها این‌قدر جبهه آمدند و رفتند تا شهید بشوند و شهید هم شدند. ولی خوش‌ترین لحظات با همین بچه‌ها بود. اصلاً در دنیا هیچی نمی‌خواستند. این‌قدر کیف دارد که آدم هیچی نخواهد. خیلی کیف دارد ما آن زمان‌ها کیفش را چشیدیم الآن نه ولی آن زمان‌ها چرا. این‌قدر وقتی یک کسی آزاد است یعنی آماده رفتن است شب عملیات است فردا باید گشت برود پشت دشمن توی میدان مین، با یقین به شهادت می‌رود این‌قدر خوش می‌گذشت از هیچ کس و هیچ چیز نمی‌ترسید و این بچه‌ها هیچ غمی نداشتند واقعاً حزن و غم نداشتند. این همه استرس و بدبختی که ما داریم برای ترس و غم است ما دیدیم بچه‌هایی که سن‌شان به اندازه شما حتی کوچکتر از شما بودند اصلاً ما در این‌ها نه ترس می‌دیدیم نه غم، اصلاً از هیچی غصه نمی‌خوردند چون هیچی نمی‌خواستند از کل این عالم بزرگتر و بالاتر بودند هیچی نمی‌خواستند. و به مرز این عالم و آن عالم ایستاده بودند به هر دو عالم اشراف داشتند ما این بچه‌ها را دیدیم. بیسواد، روستایی، دهاتی بودند ولی یک حکیم الهی بودند یک چیزهایی می‌گفتند که عرفای بزرگ نمی‌فهمیدند ولی این تجربه کرده بود ما آدم‌هایی دیدیم جوان 19 ساله- 18 ساله که رکوع نمازهایش یک ربع – 20 دقیقه، نیم ساعت طول می‌کشید بعد به او می‌گفتیم خب یک مقدار نمازهایت را کوتاه‌تر کن، بعد خصوصی فقط به من می‌گفت، می‌گفت این‌قدر خوش می‌گذره که سرم را نمی‌توانم از سجده بلند کنم اصلاً نمی‌توانم بلند شوم خب این یعنی بالاترین درجات عرفان. چطوری یک بچه بی‌سواد دهاتی این‌طوری می‌شود؟ من آدم به خوشی آن‌ها در عمرم ندیدم کسانی که بزرگترین سرمایه‌دارها هستند گران‌ترین خانه‌ها، ماشین‌ها و امکانات را دارند والله یکی از آن خنده‌ها را نمی‌توانند بکنند! تمام زندگی‌شان اضطراب است ترس این که آنچه که دارم از دستم نرود غم این که آنچه داشتم از دستم رفت! همه‌اش ترس و غم است به ظاهرش نگاه نکن. چرا مدام نقشه می‌کشیم تفریح پشت تفریح، خوشی پشت خوشی؟ برای این که خوش نیستیم. دیدید بعضی‌ها مسافرت است هنوز نیامده دارد برای مسافرت و تفریح بعدی نقشه می‌کشد! خوب مریض است. تفریح بین دوتا کار است نه این که کار بین دوتا تفریح است برای چه ما این‌طوری هستیم هنوز یک تفریح و لذت نبرده را داریم برای بعدی نقشه می‌کشیم؟ برای این که ما لذت نمی‌بریم ارضاع نمی‌شویم. دیدید این‌هایی که در خیابان خانم‌هایی که حجاب را درست رعایت نمی‌کند و مدام بیرون می‌آیند یا پسرهایی که این‌طوری هستند و دنبال آنها راه می‌افتند برای این که این‌ها به لحاظ جنسی هیچ وقت ارضاع نیستند همیشه عطش و تشنگی هست هیچ وقت آرام و راحت نیست و الا اگر کسی ازدواج سالم انجام می‌دهد و به لحاظ عاطفی و به لحاظ شهوت ارضاع می‌شود این دیگر عقده جنسی ندارد که چرا بیرون بیاید او دنبال زن‌ها دیگر راه بیفتد این دنبال مردهای دیگر راه بیفتد! برای این که این‌ها هیچ وقت ارضاع نیستند هیچ وقت به لحاظ جنسی و عاطفی به آرامش نرسیدند هی خودش را به در و دیوار می‌زند در خیابان، در کوچه، در تاکسی، در پارک، یک جوری ارضاع بشود ولی آن‌هایی که به روش مشروع و درست ارضاع می‌شوند دیگر عقده جنسی ندارد و مثال‌های دیگر هم می‌شود زد.

تمام هدف من این است که به شماها این توجه را بدهم که یک برنامه جدی برای مطالعات عقیدتی و اسلامی در کنار درس و زندگی‌تان باز کنید و الا تا آخر عوام می‌مانید! ممکن است در رشته درسی‌تان دانشمند بزرگی هم بشوید ولی در حوزه مفاهیم اسلامی عوام و جاهل هستید. ما الآن یک عالمه پروفسور داریم که در یک رشته‌ای شیمی، فیزیک، زیست‌شناسی، یک چهره برجسته و استاد مسلّم است، ولی در حوزه مفاهیم انسانی و مسائل اسلامی مثل یک بچه کلاس پنجمی است شعورش در آن حد است! دانش او در آن حد است. بعد بقیه فریب می‌خورند می‌گویند آقای پروفسور کی و خانم فلان این حرف را زده؟ خب زده باشد او در رشته خودش آدم فهمیده‌ای است در این مسائل و مفاهیم عقلی و انسانی یک آدم نابالغ است هیچی سرش نمی‌شود این همان چیزهایی که مادربزرگش بچه بوده به او گفته، همان‌ها را می‌داند. یک عوام محض است. یک کاری نکنیم که در رشته درسی خودتان هرچه که هست شما 5 سال – 10 سال دیگر یک پزشک یا مهندس یا معمار درجه یک بشوید ولی وقتی راجع به اصلی‌ترین مسائل حیات بشر و حیات خودت از تو سؤال کنند هیچی سرت نشود یا بتوانند کلاهت را راحت بردارند این اصل عرایضی است که من خواستم خدمت شما بگویم.

نکته دیگر این که، ما هنوز کسانی داریم در مسئولین و حتی در نخبگان که این‌ها فکر می‌کنند مرغ همسایه غاز است! و حواس‌شان نیست که این‌جا چه استعدادهای استثنایی است و چه کارهای بزرگی در این 30- 40 سال شد و در 30- 40 سال آینده چه کارهای عظیم‌تر و جهانی می‌تواند بکند. یک تعبیری حضرت امیر(ع) به مالک اشتر دارند وقتی حکومت مصر و شمال آفریقا را واگذار کردند جناب محمدبن‌ابی‌بکر، محمد پسر ابوبکر خلیفه اول از یاران و شیعیان خاص امیرالمومنین(ع) است و از طرف حضرت امیر(ع) ایشان حاکم مصر بود به دست باند معاویه و عمروعاص ایشان را کشتند و شهید شد. بعد جنازه پسر ابو‌بکر را که پسرخوانده و یار صدیق علی‌بن‌ابیطالب(ع) است، همین عمروعاص و معاویه جنازه‌اش را توی پوست الاغ کردند و سوزاندند. حضرت امیر(ع) خیلی ناراحت شدند و اشک ریختند بعد مالک اشتر را به جایش فرستادند که مالک هم در بین راه توسط همان‌ها مسموم شد و شهید شد و اصلاً به مصر نرسید و آن منطقه دست آن‌ها افتاد. در این پیام یک تعبیری دارند حضرت امیر(ع) به مالک، می‌گوید بعضی‌ها فکر می‌کنند که برویم از این‌هایی که در رژیم قبل بودند یا با دشمن بودند یا همکار آن‌ها بودند از این‌ها در مسائل مدیریتی و علمی استفاده کنیم این‌ها تخصص دارند، این‌ها تجربه دارند این‌ها مشکلات ما را حل می‌کنند. به آن‌ها می‌گوییم بچه‌های خیلی خوب، متخصص درجه یک، در عین حال بچه‌های انقلابی خیلی خوب و متدین و فداکار هستند می‌گوییم این‌ها خلأ آن‌ها را پر می‌کنند ممکن است جوان باشند تازه شروع کردند چهارتا تجربیات و سعی و خطا داشته باشند بلاخره این‌ها مشکل را حل می‌کنند چنانکه دیدیم این‌هایی که موشک به فضا فرستادند مگر این‌ها کی بودند؟ این‌ها بچه‌هایی بودند که بعد از انقلاب تربیت شده بودند مگر این‌هایی که موشک‌های زیردریایی را ساختند و دارند هلی‌کوپتر و هواپیما و تانک دارند می‌سازند این‌ها چه کسانی هستند؟ حالا مدیران‌شان بچه‌های زمان جنگ هستند ولی بچه‌هایی که دارند کار می‌کنند همین بچه‌ها هستند، کارهای بزرگی شد یک عده‌ای باور نمی‌کنند که نه ما نمی‌توانیم آن‌ها می‌توانند!

حضرت امیر(ع) به مالک می‌گویند مسئولیت‌ها و مدیریت‌ها را یک وقت به آدم‌های ایادی فاسد رژیم قبل، یا به این غرب‌زده‌ها و غرب‌گراها و به این جریان‌ها یک وقت ندهی؟ - حالا منظورم به شرایط آن موقع است تشبیه می‌کنم – فرمودند «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ» بدترین وزیران و دستیاران و همکاران و مسئولینی که بخواهید بگذارید «مَنْ کَانَ لِلاْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً،» آن‌هایی هستند که برای رژیم قبل، رژیم فاسد دیکتاتوری برای آن‌ها هم وزیر بودند و برای آن‌ها هم کار می‌کردند. از این آدم‌ها داریم که می‌گویند ما با آن رژیم بودیم خب مأمور و معذور بودیم حالا شما آمدید با شما کار می‌کنیم! مسئولیت‌ها را به ما بدهید! چنان که اول انقلاب یک وقتی مهندس بازرگان و نهضت آزادی‌ها گفتند حالا که انقلاب شده و شاه فرار کرده ما رئیس ساواک را بیاوریم و رئیس اطلاعات ما بشود حالا درست است این همه کشتند و تجاوز و شکنجه و جنایت کردند بالاخره حالا همان کارها را بیایند در خدمت انقلاب بکنند! هویدا را نخست‌وزیر گفتند نگه داریم. اصلاً این لیبرال‌های مذهبی این‌طوری بودند. ما که نمی‌توانیم، بچه‌های انقلابی و دانشجویان که نمی‌توانند این‌ها در دانشگاه باشند می‌توانند بیایند حکومت را اداره کنند؟ بعد طوری شد که در جنگ فرمانده لشکرهای ما سن متوسط‌شان 22-23 سال بود یعنی فرمانده لشکر 26- 27 ساله دیگر پیر بود! همین‌ها رژیم بعث را در جنگ شکست دادند و همین‌ها از 10- 15 کشور اسیر گرفتند. جنگ جهانی بود و همان‌ها و همین تیپ‌ها الآن در سوریه، لبنان، عراق، یمن، افغانستان، فلسطین، کل نیروهای استکباری غرب را بعد از 200- 300 سال برای اولین بار در تاریخ شکست‌شان دادند و بیرون‌شان کردند. الآن شما بسیج یمن دارید، بسیج پاکستان دارید، ‌بسیج افغانستان دارید،‌ بسیج عراق، بسیج سوریه، بسیج لبنان، بسیج فلسطین، این فرهنگ بسیجی منتقل شد و وضعیت جهان عوض شد و یکی از چهار قدرت اصلی در حوزه ژئوپلتیک در جهان شدند چه کسانی این کارها را کردند؟ همان‌هایی که این‌ها گفتند نمی‌توانند. حالا به شما می‌گویند شماها نمی‌توانید! می‌گویند این بچه‌ها، این نسل شل و ول، اینها نمی‌توانند شما باید ثابت کنید که می‌توانید. حضرت امیر(ع) فرمودند که یک وقت نروید بگویید همان‌ها بیایند ما نمی‌خواهیم نیروهای جدید تربیت کنیم نیروهای قابل اعتماد و انقلابی را کار دست‌شان نسپاریم همان‌ها بیایند. حضرت امیر(ع) فرمودند که بدترین کسانی که می‌توانید بیاورید از آن‌ها استفاده کنید کسانی هستند که با هر رژیمی کار می‌کنند! با رژیم فاسد دیکتاتوری هم کار می‌کنند با ارباب‌های خارجی هم کار می‌کنند می‌گویند برای شما هم کار می‌کنیم! این‌ها برای شما کار نمی‌کنند این‌ها برای خودشان کار می‌کنند. این‌ها خیانت می‌کنند. «وَمَنْ شَرِکَهُمْ فِی الآْثَامِ» ‌و هرکس با آن‌ها در آن گناهان و ستم‌ها شریک بود نگذارید این‌ها توی حکومت بیایند. بله اگر کاری نکردند عفوشان کنید که زندگی‌شان را بکنند اما نه این که توی حکومت بیاورید و کار دست‌شان بدهید «فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً» این‌ها را یک وقت صاحب سرّ نکنید و یک وقت توی اتاق فرمان حکومت و انقلاب نیاورید بگویید ما عفو کردیم. عفو که می‌کنند یعنی برو مثل بقیه زندگی‌ات را بکن نه این که توی حکومت بیا. بیا توی دولت، توی مجلس، بیا توی قوه قضاییه یا در نهادهای حاکمیتی بیا و برای جامعه تصمیم بگیر. «فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاْثَمَةِ» این‌ها ایادی و یاران و بازوهای آن ستم و فساد بودند و «وَإِخْوَانُ الظَّلَمَةِ» این‌ها برادران دیکتاتورها بودند. - حالا این را گوش کنید - «وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ، وَلَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَأَوْزَارِهِمْ وَآثَامِهِمْ» مالک در آن‌جا یک نسلی پیش چشم توست جوانان مسلمان انقلابی، بااستعداد و باهوش، کسانی آن‌جا هستند تو این‌ها را توی کار بیاور، تو کسانی را داری که بهترین جانشین برای آن آدم‌های قبلی هستند در مدیریت و حاکمیت این‌ها را جابجا کن آن‌ها را بیرون بریز و این‌ها را بالا بیاور. این‌ها «مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ،» همان تخصص و آراء و دیدگاه‌ها و همان قدرت مدیریت اجرایی و نفوذ را دارند از آن‌ها کم نخواهند آورد. این‌ها جای خالی این‌ها را پر می‌کنند منتهی کثافتکاری‌های آن‌ها را ندارند خیانت‌هایی که آن‌ها کردند این‌ها ندارند. فرق‌شان این است. نگو حالا آنها هم باشند! لیبرال باشد، فراماسون‌ها باشند! ساواکی باشد! کمونیست است باشد! نه، در حکومت نباید باشند! حالا رشوه کرده، اختلاس کرده، حالا کرده، گذشته تمام شده! عوضش متخصص خوبی است! این‌ها را بیرون بریز. کسی که برای خودش حقوق نجومی 90 میلیون – 100 میلیونی می‌نویسد هر تخصصی که داشته باشد این تخصص به نفع این ملت نیست. به نفع خودش است به نفع مردم کاری نمی‌کند! شما می‌دانید اختلاس‌ها و دزدی‌های بزرگ همه دنیا و همین‌جا توسط متخصص‌ترین آدم‌ها دارد انجام می‌شود. آدم‌های غیر متخصص بی‌سواد فقط دله‌دزدی می‌توانند می‌کنند این‌ها که می‌بینید یک مرتبه هزار میلیارد پول جابجا شده، ده سال هیچ کس، بازرس نتوانسته بفهمد این متخصص است این فول پروفسور است بلد است چه کار کند، درسش را خوانده درسش را هم داده است، می‌داند که چه کار کند که ده بار بازرسی بیاید نمی‌فهمد این‌قدر پول جابجا شده است چنان که بعضی‌ها بعضی از این موارد را گفتند که 13 بار بازرس آمده، اصلاً متوجه نشده که این‌ها صدها میلیارد پول را از این‌جا برمی‌دارند آن‌جا می‌گذارند و در این جابجایی چه سوء استفاده‌هایی می‌کنند. خب این‌ها متخصص هستند بعضی‌هایشان در دزدی نابغه هستند این‌طوری نیست که توی چشمانت نگاه کند دست توی جیبت بکند! دله‌دزدی نمی‌کنند.

حضرت امیر(ع) فرمودند مراقب باشید کسانی را بیاورید که نیروهای متدین انقلابی متخصص باشند اینها تخصص همان‌ها را دارند نداشته باشند هم به آن می‌رسند. ولی «لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَأَوْزَارِهِمْ وَآثَامِهِمْ،» آن بار گندابی که این‌ها به دوش می‌کشند به دوش این بچه‌ها و نیروهای انقلابی نیست. آن فسادها و کثافتکاری‌ها و آن گناهان نیست. آن ظلم‌ها و آن دزدی‌ها نیست. «مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ،» این‌ها نیروهای انقلابی هستند که به هیچ ظالمی در ظلم کمک نکردند ولی آن‌ها به ظالمین در ظلم کمک کردند و شریک ظلم هستند. «وَلاَ آثِماً عَلَى إِثْمِهِ،» این‌ها به گناهکاران و اهل گناه در فساد کمک نکردند نیروهای جوان پاک هستند. تجربه ندارند خیلی خب می‌آیند تجربه پیدا می‌کنند، آموزش هم بده، نظارت هم بکن، راهنمایی هم بکن، بگذار بیایند بگذار این جوان‌های انقلابی پاک متخصص درجه یک بیایند این‌ها را دشمن بهتر از ما می‌شناسد. تا در فیزیک هسته‌ای دیدند ما داریم جزو ده کشور بهتر اول جهان شدیم آمدند 4تا فیزیکدان ما را زدند در حالی که در این‌جا خیلی‌ها قدر این بچه‌ها را نمی‌دانستند هنوز قدر کسانی که مثل اینها هستند را گاهی نمی‌دانند تا آن‌ها ترورشان را بکنند بعد می‌گویند عجب! مهم است این‌ها آدم‌های مهمی بودند آن‌ها بیشتر می‌شناسند. همین شهریاری در فیزیک هسته‌ای نابغه بوده است در دنیا نظیر آن کم بوده است تیم او کاری کرده که... یک ریال هم پول نگرفته است یک بچه مسجدی هیئتی توی مسجدشان هرکس او را در صف‌های چهارم- پنجم- ششم می‌دیده اصلاً باور نمی‌کرده که این آدمی است که یک کارهای عظیمی این‌طوری می‌تواند بکند و کرده، کاری کرد که در دنیا فقط 7- 8تا کشور می‌توانند بکنند. دشمن این‌ها را می‌شناسد می‌آید می‌زند ولی ما آن‌ها را نمی‌شناسیم.

حضرت امیر(ع) می‌گویند این نیروها را بشناس، شناسایی کن، بالا بیاور این‌ها در هیچ توطئه و فساد و خیانت و دیکتاتوری نقش نداشتند. – این جالب است – «اُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً» این‌ها خرجی هم ندارند. آن تیپ‌های آن‌طوری ادا و اصول خرج‌شان خیی زیاد است. من این کار را می‌کنم به شرط این که حقوق من این‌قدر باشد، این ماشین‌های من، ‌این امکانات من، سفر من این‌طوری باشد، بعد مسافرتی سالی یک ماه می‌آیم بقیه‌اش آن طرف هستم! این‌ها باد و دود و دم‌شان بیشتر از خدمت‌شان است. حضرت امیر(ع) می‌فرماید اما این بچه‌های متخصص فداکار، این‌هایی که در دهه 60 نظام‌سازی کردند و الآن هم می‌توانند در مسیر تمدن ‌سازی نسل‌های بعد مثل شماها این کارهای بزرگ را بکنند فرمودند «اُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً» این‌ها خیلی خرج‌شان کم است. می‌بینید طرف، یکی از همین چهارتا شهید هسته‌ای، احمدی روشن، یکی می‌گفت کل دفتر کارش یک دفتر مستقلی نداشته به او نمی‌دادند توی یک دفتر یکی از بچه‌های دیگر رفته، بعد گفته همین میز تو را هر وقت نیستی من می‌نشینم کارهایم را می‌کنم، بعد می‌گفتند آمده گوشه اتاق 4تا جعبه را روی هم گذاشته و جعبه کولر را هم میزش کرده بوده! این را یکی از دوستان تعریف می‌کرد – این کل خرج او برای جمهوری اسلامی بوده است! – بعد هم یک پتویی آن‌جا پهن کرده بودند شب‌ها روی همان پتو می‌خوابیدند. مدام هم توی راه نطنز و تهران با ماشین شخصی برو و بیا! خب این‌ها چه چه خرجی روی دست بیت‌المال گذاشتند؟ و چه خدمتی کردند؟ ولی این تیپ‌ها چقدر خرج روی دست بیت‌المال می‌گذارند و خروجی‌شان چیست؟ هیچی آقا. خروجی‌شان حقوق نجومی صد میلیونی برای خودشان است! سال 5- 6 بار سفر خارج با خانواده تفریحی می‌روند منت هم می‌گذارند. انقلاب این‌طوری نیست ما اگر زمان جنگ می‌خواستیم به این تیپ‌ها تکیه کنیم تا همین الآن صدام هنوز زنده بود و نزدیک تهران بود این‌طور تیپ‌ها اصلاً اهل جنگ نبودند و نیستند همین‌هایی که وطن وطن، وطنم ایران ای خاک مقدس و... یک کدام این‌ها به جبهه‌ها نمی‌آمدند. فقط ایران ایران قشنگ می‌گویند! یک میلی‌متر فداکاری برای این کشور کنند نه! چه کسانی خاک ایران را حفظ کردند و به ایران عزت دادند؟ این بچه‌هایی که حسین حسین می‌گفتند. این‌ها که حسین حسین می‌گفتند ایران را به این عزت و شوکت رساندند آن‌هایی که می‌گفتند ایران ایران ما مذهبی نیستیم ملی‌گرا و ناسیونالیستیم، ما در تمام 8 سال جنگ یک نفر از این‌ها را در جبهه ندیدیم بروید وصیتنامه‌هایشان را بخوانید در یکی از این وصیت‌نامه‌ها گفته به نام ساسانیان! من می‌خواهم جبهه بروم! نه آقا همه‌شان حسین حسین و زینب و کربلا گفتند و رفتند و این‌ها ضربات سنگین زدند. در سوریه و عراق جنگ جهانی بود ما یک جنگ چهانی دیگر را بردیم کل این‌ها بودند همه شکست خوردند از یمن از چه کسانی شکست خوردند؟ از چندین هزار بچه پابرهنه که شعارهایشان همین شعار بچه‌های ماست.

مقصد این که این خودباوری از طرف خودتان، و باور شماها نسل جدید شما برای تمدن‌سازی در 40 سال- 80 سال آینده، دو گام بعدی توسط مسئولین و تصمیم‌گیران کشور، این مسئله فوق‌العاده مهمی است. حضرت امیر(ع) فرمودند حواست باشد «أُولَئِکَ أَخَفُّ عَلَیْکَ مَؤُونَةً،» این‌ها بسیار آدم‌های کم خرج هستند ادا و اصول ندارند، گمنام کار می‌کنند دنبال دستمزد زیاد هم نیستند اصلاً بعضی‌هایشان دستمزد هم نمی‌گیرند من یکی از این شهدا را فهمیدم گاهی از جیب خودش پول می‌گذاشته که این کارهای مطالعات هسته‌ای پیش برود می‌گفتند بودجه نداریم، با این که حقوقش کم بوده ولی باز بخشی از حقوقش را برای کار می‌گذاشته؛ «وَأَحْسَنُ لَکَ مَعُونَةً،» این‌ها خرج‌شان کم است ولی معونه، کمک‌شان خیلی عالی و زیاد است. «وَأَحْنَى عَلَیْکَ عَطْفاً، وَأَقَلُّ لِغَیْرِکَ إِلْفاً،» به این‌ها بیشتر می‌توانی اعتماد کنی، این‌ها تا آخر پای اصول و انقلاب و نهضت می‌ایستند. به مالک می‌گوید این‌ها تا آخر پای تو می‌ایستند چون این‌ها دنبال دنیا نیستند این‌ها جان و مال‌شان و همه چیزشان را برای رشد یک ملت و سعادت یک ملت و برای خدا می‌دهند و با دیگران علیه تو نمی‌بندند و به تو خیانت نمی‌کنند – این جمله را در سه قوه خطاب به مسئولین جمهوری اسلامی می‌گوییم - «فَاتَّخِذْ أُولَئِکَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِکَ وَحَفَلاَتِکَ.» (نهج‌البلاغه/ نامه 53)؛ فرمودند ای مالک! این تیپ بچه‌ها و نیروهای انقلاب پاک فداکار بی‌توقع گمنام متخصص پرتلاش، این‌ها را نزدیک‌ترین حلقه به خودت قرار بده. به این‌ها اعتماد کن و کارهای بزرگ را همین آدم‌هایی بسپار که ظاهراً کوچک هستند ولی واقعاً بزرگ هستند این‌ها کارهای بزرگ و بزرگتری خواهند کرد. تن به این فشارها که می‌دهند که سهمیه‌بندی قدرت، سهم ما چه شد؟ فرمودند یک وقت به این‌ها تن ندهی. فرمودند ما عادت‌مان این‌طوری است «إِنَّا، وَ اللَّهِ! لَا نُوَلِّی عَلَى هَذَا الْعَمَلِ أَحَدًا سَأَلَهُ. وَ لَا أَحَدًا حَرَصَ‏ عَلَیْهِ.» ما به خدا سوگند به کسانی که دنبال قدرت هستند مدام دنبال این هستند که مقامات بیاورند و به مقامات بالاتر بیایند ما روش‌مان این است که به هیچ وجه به این‌ها اجازه نمی‌دهیم وارد حکومت بشوند و بالا بیایند هرکس له‌له برای مقام و قدرت و شهرت می‌زند ما می‌گذاریم که نباید بگذاریم این توی حکومت بیاید. چون این به حکومت رساندن را هدف می‌داند نه وسیله. آن‌هایی که فرار می‌کنند و صلاحیت دارند برو آن‌ها را پیدایشان کن. حضرت امیر(ع) فرمودند: «أهل بیوتات صالحه» برو در خانه‌هایشان را بزن، آن‌ها اهل چاپلوسی و تملّق نیستند آن‌ها دنبال قدرت و ریاست نیستند، دنبال پول نیستند، برو التماس کن از توی خانه‌ها آن‌ها را بیاور و به آن‌ها بگو بیایید این کار را قبول کنید. این‌هایی که حرص می‌زنند و دنبال آن می‌آیند مواظب باش بالا نیایند. فرمودند به خدا سوگند ما کسی را که تقاضای حکومت و شغل می‌کند و می‌بینیم حریص است و می‌خواهد در مقامات بالا بیاید به خدا به آن‌ها قدرت و مسئولیت و حکومت نمی‌دهیم. «إنّا لا نستعمل علی عملنا مَن یریده»‌ ما به کسانی که دنبال ریاست و حکومت هستند این‌ها را در حکومت به کار نمی‌گیرم. پیامبر(ص) فرمود نگذارید این‌ها بالا بیایند به این‌ها مسئولیت ندهید. این‌ها می‌خواهند مشهور بشوند، به قدرت و ثروت برسند، هدف این‌ها خودشان هستند نمی‌خواهند به مردم خدمت کنند. «لا نستعمل علی عملنا لایحرص علیه» به عبارات مختلف، آدم‌هایی که حرص قدرت و سیاست و شهرت می‌زنند نگذارید این‌ها توی حکومت بیایند «لم نستعمل» بازدوباره، ما تا ابد به کار نخواهیم گرفت. «إِنَّا لَنْ نَستعمِلَ علَى عمَلِنا مَنْ أرادَهُ» در کار حکومت‌مان، حکومت اسلامی صالح انقلابی واقعی، نه انقلابی قلابی، هرگز به کار نخواهیم گرفت کسانی را که مدام نقشه می‌کشند که چطوری کانال بزنند با فلانی؟ بعد با فلانی از آن‌جا به فلان‌جا بروند و... به اسم راست، چپ، مذهبی، روشنفکر، سکولار، دانشمند، آخوند، دانشگاهی، به قیافه و ظاهرشان نگاه نکنید.

فرمودند نزدیک اذان است وقت تمام است. بخش اصلی عرایض من ماند، چون اول یک چیزهایی گفتم که اصلا قرار بود بگویم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha